رئیس‌جمهور ایران ، موسوی با سي میلیون


چند روز قبل يه خبري از طرف گروه نسيم بهم رسيد كه مير حسين موسوي يك شنبه ساعت 17-20 تو سالن حجاب همايش داره
داشتم با خودم هي كلنجار مي رفتم برم نرم خلاصه
امروز غروب بعد از شركت با خودم گفتم پاشم برم ببينم شايد نظرم عو ض شه مشت كه نمونه خروار نمي شه(عجب ضرب المثلي به كار بردم)
رفتم ديدم به به چه خبره
البته خبرا به بدي ايران زمين نبود خيلي متمدن تر از اونا بودن
ساعت پنج و نيم بود رسيدم ، به زور رفتم تو سالن ديدم طبقه بالاش كه كاملاً پره رفتم تو خود سالن ديدم اوضا بهتره
خلاصه خيليا تا ساعت 8 اومدن حرف هاي قشنگ زدن و با تشويق از سن رفتن پائين
با اينكه جا تنگ بود و همه به شدت گرمشون بود ولي هيچ كس اعتراض نمي كرد هيچ كس جاي اون يكي رو نمي گرفت تا اينكه بعد از كلي شعار دادن ديديم بله موسوي اومد
همه هيجان زده بودن من كه خودم كلي دست و سوت زدم و هورا كشيدم
البته در اين قسمت اون رفاقت هايي كه دو خط بالاتر ازشون صحبت مي كردم از بين رفته بود و همه بسيار فشار مي دادند
خلاصه اينكه با ديدن آقاي موسوي و همسرش يه زره انرژي گرفتم
شعار هاي جالبي هم تو سالن گفته مي شد جالب از اين نظر كه يه قسمت رو دختر ها مي گفتن قسمت بعد رو پسرا كه در نوع خودش يه هماهمنگي بود كه من تا حالا نديده بودم


تيتر نوشت : تيتر اين پست يكي از شعار هايي هستش كه امروز تو سالن گفته مي شد خوشم اومد ازش


ايران زمين


جمعه غروب دوستان لطف كردن و با ماشين اومدن دنباله ما وگفتن پاشيم بريم يه دوري بزنيم
طبق معمول هم هر وقت 4 تا پسر دور هم جمع بشن از 5 گزينه انتخابشون فراتر نمي ره
يا ايران زمين هستن يا فرشته هستن يا جمشيديه هستن و يا ... چيه انتظار نداريد كه تمام پاتوق ها رو لو بدم؟
خلاصه ما هم پا شديم با اينا رفتيم ايران زمين كه يه زره بريم پايين يه زره بريم بالا
كه تا از گلستان رد شديم ديديم به به چه خبره
چرا اينجا همه پسرا و دخترا سبزن؟چرا رو ماشين همشون عكس مير حسينه؟چرا همه به هم تراكت مير حسين مي دن؟
چرا؟
چرا؟
اين سوال هايي بود كه تو ذهن من پيش مي اومد ولي يه سوال خيلي بيشتر از بقيه اذيتم مي كرد خيلي بيشتر
اگه من انتخاب درستي كردم پس چرا انقدر آدم جك جوات و آويزون دارن تبليغش رو مي كنن؟
چرا رو بيشتر ماشين هاي مدل بالا عكس مير حسينه؟
چرا پسرا پشت تراكت موسوي شمارشونو به دخترا مي دن؟
نمي دونم شايدم من اشتباه مي كنم


پي نوشت : دپرس مي باشم آخه اين چه وضع زندگيه؟


هييسسس دارم درس مي خونم


اندر احوالات اين روز هام همين بس كه دارم مثلاً درس مي خونم و در كنار درس خوندن آرشيو موزيك هام رو هم گوش مي دم
در اصل مي تونم بگم دارم يه دوره موزيك گوش كردن حرفه اي رو به جاي درس خوندن مي گذرونم
و البته به نتايجي هم رسيدم كه خدمت تون عرض مي كنم :
1.صداي باربارا گوسزا از نعمت هاي ويژه خداوند براي بنده هاي صالحش هست
2.كار هاي گروه ريديو هد آدم رو مي تونه به خلصه ببره ، به جايي كه بعضي اوقات رويا هم نمي تونه آدم رو ببره
3.آهنگ هاي سياوش شمس خاطراتي رو در گذشته براي آدم رقم زده كه حتي در آينده هم رقم نمي خوره
4.و البته محسن چاوشي در گذشته خيلي بهتر از حال مي خوند
5.و اينكه ابي هنوز هم ابي هستش بدون هيچ كم و كاستي
6.گوگوش نيز در گذشته خوب چيزي بود كه جا داره در اينجا از آقاي مهرداد آسماني به خاطر ساختن موزيك ديمبولي ديمبول براي گوگوش به ايشون تبريك بگيم
7.ساسي مانكن هم كه در پست هاي پيش معرفي شد نيازي به تعريف نداره

بذاريد يه ذره بيشتر درس بخونم تا بيشتر بتونم به معرفي ديگر خواننده ها بپردازم
لعنت به بلاگر كه نمي شه تركيب فارسي و انگليسي رو با هم نوشت ، اين موضوع رو در بند 1 و 2 ميشه به وضوح مشاهده كرد


شايد


و امروز با نگاه بر مچ دستم پارچه اي سبز ميبينم كه به آنان كه از فردا مرا در خيابان مي بينند و هنوز در انتخاب خود شك دارند با زبان بي زباني بگويم كه شايد او ناجي ما باشد شايد





نظم از نگاه خياباني


آقا يعني من كشته مرده اين نظمي هستم كه خياباني اول صحبت هاش ازش حرف مي زد
اگه يه روز به من بگن يه گزارش گر رو مي توني با ناخن گير بكشي شك نكن كه خياباني با زجر زيادي اين دنيا رو ترك كرده
بعد از اخبار ورزشي قرار بود كاپ ذوب آهن بهش داده بشه و طبق معمول خياباني با همون لحني كه هميشه ازش مي شنويم شروع كرد به حال دادن مسئول هاي اصفهاني كه چه جشن خوب و هماهنگي براي اين قهرماني تدارك ديدن
فقط در همين حد بگم خدمت تون كه وسط گشتن كاپ دور زمين يه دفعه ديدم يكي با شلوار جين كاپ رو گرفته و داره مي دوئه
نمي دونم طرف هوا دار بود ، دزد بود آخرشم نفهميدم
نه كسي بهش نزديك مي شد نه كاپ رو به كسي مي داد
اصلاً حال نكردم ذوب آهن قهرمان شد يكي از دوستام خيلي وقت پيش مي گفت هما هنگ شده ذوب آهن قرمان جام حذفي بشه
نمي دونم
ولي به هر حال از خياباني انتظار بيشتر از اين كه نمي ره



دانشگاه آزاد

يكي از دوستام دانشگاه آزاد درس مي خونه مي گفت اين قضيه سر كلاسشون اتفاق افتاده
استاد :بچه ها كدومتون مي آد پاي تخته اين سوال رو حل كنيد؟؟
يكي از پسر ها : استاد 800 هزار تومن شهريه داديم كه نيايم سوال حل كنيم اون جا كه وايسادي خوب خودت حلش كن ديگه

پي نوشت : زمونه عوض شده آدم مي مونه چقدر بچه هاي اين روزگار وقيح شدن
دابل پي نوشت : در هنگام گفتن پي نوشت بالا احساس كردم موهام سفيد شد و يه عصا هم تو دستم اومد


شل سيلور استاين


پي نوشت : رو عكس كليك كنيد نوشته هاش واضح مي شه


احمق


امشب داشتم تو خيابون قدم مي زدم نسبتاً خلوت بود بعضيا داشتن مغازه هاشونو مي بستن بعضيا داشتن از از سر كار بر مي گشتن خونشون
داشتم با خودم فكر مي كردم به اين زندگي به بزرگيش به عظمت خدا
كه يه دفعه يه فكري اومد تو ذهنم كه مي تونم بگم احمقانه ترين فكري بود كه تا حالا به ذهنم رسيده بود
واقعاً احمقانه هيچ كس نمي دونه چقدر اين فكر بهمم ريخت
ياد اولين بوسه اي افتادم كه بر لب دختري زدم كه با تمام وجود دوستش داشتم كه با تمام وجود دوستم داشت
شايدم نه فقط من با تمام وجود دوستش داشتم
شايدم ... نمي دونم مهم نيست
به اين فكر مي كردم كه ميشه يه بار ديگه اون لبها رو ببسوم؟به بار ديگه با عشق و علاقه اون دختر رو بغل كنم؟يه بار ديگه بتونم دستامو تو موهاي مشكيش بكنم؟واقعاً ميشه؟
اون الان كجاست؟با كيه؟داره چي كار مي كنه؟
تو اون زمان او دختر به من قدرتي داد كه من حتي نمي تونستم تصورش رو بكنم حتي از قهرمان بچيگيم هم پر زور تر بودم ولي حيف
حيف كه نميشه لب هايي رو كه از دست دادي دوباره ببوسي
حيف كه ديگه آغوشي منتظره فشار دادنت نيست
حيف



ممنونم


خدايا اي خداي عزيز اي خدايي كه خيلي وقت ها هيچ نگاهي بهت نمي كنم اي خدايي كه تمامه بدي هايي كه به تو كردم رو به روم نياوردي اي خدايي كه اون بالايي ازت ممنونم از تويي كه در كمال بخشش به من سلامتي دادي از تويي كه از همه بدي هاي من گذشتي ممنونم
امروز رفته بودم بيمارستان ، امروز ، دقيقاً همين امروز كه اون دختر بچه داشت با باباش تو پارك توپ بازي مي كرد ، همين امروز كه اون پسره داشت تو ايران زمين به اون دختره شماره مي داد ، همين امروز كه يه مجلس ختم توي خيابون بود ، دقيقا همين امروز
هميشه دارم ناله مي كنم كه چرا اينو ندارم چرا اون يكيو ندارم منتها حواسم نيست كه چه چيزه با ارزشي دارم و خودم خبر ندارم

پي نوشت : آلبوم جديد بنيامين هم گوش دادم كاراي بدي توش نداره مخصوصاً آهنگ بيا عاشقم كن كه به نظر من شعر و تنظيم آهنگ تو سطح خوبي انجام شده



TWo Ways


پي نوشت : رو عكس كليك كنيد نوشته هاش واضح مي شه


فرشته هاي مهربون

يعني امروز روزه آرزوهام بود
خب واسه چي ؟؟؟
امروز رفتم شركت قبليم كه با مالي تصفيه حساب كنم و يه برگه سابقه كار هم ازشون بگيرم
اول كه رفتم تو اتاقي كه خودم قبلاً بودم يه ذره با همكارا گفتيم و خنديديم بعد همت كردم رفتم اتاق رييس كه بگم اگه ميشه لطف كنه اين سابقه كاره مارو بده كه اگه رفتم جاي ديگه شايد به يه دردم بخوره
رييس گفت مشكلي نيست سابقه كار رو بهت مي دم فقط ما تو اين روزا داريم چند تا پروژه بيرون شركت مي گيريم روشما هم حساب كرده بوديم
منو مي گي؟؟؟رو ابرا داشتم موج سواري مي كردم
گفتم بله مي فرموديد
گفت من نشستم فكر كردم ديدم اگه شما بتونيد در ماه 50 ساعت بيايد شركت خيلي خوب ميشه حالا نظرتون چيه؟اگه موافقيد من همين الان با رييس شركت صحبت كنم
منو مي گي؟؟؟عطارد رو رد كردم يعني دقيقاً هموني بود كه مي خواستم
گفتم من مشكلي ندارم مي خوايد شما صحبت كنيد منم ميرم نهار مي خورم بعد نهار ميام از شما خبر مي گيرم
اومدم تو اتاق و نهار رو سفارش دادم و خوردم رفتم تو اتاقش ببين چه خبره ديدم رديفه رديفه
تو دلم گفتم خدايا ممنونم
آخه اين روزا خيلي دنباله كار بودم همه جا هم فقط از آدم رزومه مي خوان و هيچ كس زنگ نمي زنه
خلاصه ساعت 4 ديدم موبايلم زنگ ميزنه يه شمازه ناشناس از سهروردي
-جانم؟؟
-آقاي شترق؟
-بفرماييد؟
-از شركت ايكس تماس مي گيرم خدمتتون رزومتون رو خوندم مي تونيد پنج شنبه صبح تشريف بياريد سر كار؟
يعني مونده بودم كي داشتم آرزو مي كردم كه دو تا فرشته مهربون دور و ورم بودند و هر دوتاشون عينه احمقا يه آرزومو بر آورده كردن اينم شانسه منه ديگه

سر كلاس

يكي از پسرا : استاد ما هم مي تونيم تحقيق بياريم ديگه سر كلاس نيايم؟
استاد : نه
-پس چرا آقاي فلاني مي تونه
-شما هم اگه مثله اون 20 سال كارت اين بود مي تونستي بدي
-استاد ما كه 20 سال خودمون رو حفظ كرديم ولي اگه واقعا انقدر لازمه مجبوريم ديگه خب منم حاضرم بدم


صدام كردي


تو از متن كدوم رويا رسيدي
كه تا اسمت رو گفتي شب جوون شد
كه از رنگ صدات دريا شكفتو
نگاه من پر از رنگين كمون شد
تو از خاموشي دلگير رويا
صدام كردي صدام كردي دوباره
صدا كردي منو از بغض مهتاب
از اندوه گل و اشك ستاره

صدام كردي صدام كردي نگو نه
اگر چه خسته و خاموش بودي
تو بودي و صداي تو صدام زد
اگر چه دورو ظلمت پوش بودي
تو چيزي گفتي و شب جاي من شد
من از نورو غزل زيبا شدم باز
تو گيج و ويج از خود گم شدنها
من از من مردم و پيدا شدم باز

از اين تك بستر تنهايي عشق
از اين دنج سقوط آخر من
صدام كردي كه برگردم به پرواز
به اوج حس سبز با تو بودن
صدام كردي كه رو خاموشي من
يه دامن ياس نوراني بپاشيد
برهنه از هراس و تازه از عشق
توي آغوش جان من رها شيد

هر وقت اين آهنگ رو مي شنوم نفسم ديگه بالا نمي آد
نمي دونم چم ميشه اينو مي دونم كه اين آهنگ مي تونه قسمتي از زندگي هر دختر يا پسر,هر زن يا مردي باشه
اين يكي از آهنگ هاي آلبوم آخر ابي هستش كه به نظر من فوق العادست شعرش از استاد ايرج جنتي عطايي و آهنگسازيش رو هم شوبرت آواكيان انجام داده


توبه گرگ, دوده

بيا بيا قپون كنيم پيپ پر توتون كنيم
اينم شعار دو تا از بچه هاست كه يه هفته سيگار رو ترك كردن و از هفته بعد شروع به كشيدن پيپ كردن


پي نوشت : ديشب بازيو ديديد؟شايد داور 5 تا پنالتي براي چلسي نگرفت ولي انصافاً حقشون نبود كه برن فينال
پس نوشت : به دليل ابري بودن هواي ديشب نتونستم خوب ببينم مسي خوب بازي مي كنه يا نه به همين دليل بر اساس شهودات شب قبلش پيش بيني ديشب رو كردم در هر صورت به شترق پاتر ايمان داشته باشيد.البته از پاس گل مسي هم نميشه گدشت
دل نوشت : خوردن زياده چافاله بادوم باعث سر گيجه ميشه
:)


چاقاله بادوم

لذت اين زندگي تو بهار فقط به خوردن چاقاله بادوم با نمكه
اي خدا ممنونم كه چاقاله بادوم رو آفريدي

پي نوشت :امشب با نمايش خوب مسي بارسلونا ميره اون يكي پاي فينال.پيش گويي شترق پاتر رو قبول كنيد





خب يه دفعه بگو نمي خوامت ديگه

سلام خسته نباشيد اومدم براي آگهي تون فرم پر كنم-
خواهش مي كنم بفرماييد اين فرم رو پر كنيد-
بعد از پر كردن فرم-
بفرماييد جناب پر كردم-
ممنون كه تشريف آورديد ااااا راستي شما فقط يك سال سابقه كار داريد؟؟؟-
بله-
باشه خيلي خوبه همكاراي ما باهاتون تماش مي گيرن-

پي نوشت:منچستر به كمك اين عجوبه امشب ميره يه پاي فينال,پيش گويي شترق پاتر رو قبول كنيد




اينم از تاكسي هامون

مي دوني چقدر قشنگه وقتي مي ري تو تاكسي يه خانم جوون بياد تو ماشين بشينه بغل دستت و تو هم هيچ چشم داشتي به اون خانم نداشته باشي و لمس كني كه اون خانوم احساس امنيت مي كنه كه كنار يه آدم لش نيوفتاده
و مي دوني چقدر زشته وقتي مي ري تو تاكسي يه آقاي چاقالو بياد تو ماشين بشينه بغل دستت و بر حسب اتفاق يه كيف بزرگ هم داره و خيلي اتفاقي هم يه فشار نسبتاً در حد مرگ به كمرت بياد.
آخه چرا هميشه گزينه دوم هر چيزي گيره من مي آد؟
ديگه مي خوام بميرم خسته شدم از اين زندگي


اين بهاره غمگين

بديه فصل بهار به اينه كه آدم همش يا خوابش مياد يا يه استرس مزخرف ته دلش همش اين ور و اون ور مي پره
اصلاً مي دوني چيه؟ من وقتي بهار مي رسه احساس بيهودگي مي كنم احساس مي كنم كه عمرم داره الكي الكي مي گذره
ولي خوبيش هم به اينه كه آدم مي تونه بره باشگاه تا يه تايمي رو هر چقدر هم كم بتونه از اين استرس ها دور بشه



پي نوشت :اين پست در پي احساس خوب هنگام برگشتن از باشگاه و احساس بد اين روزها از ذهنم پريد بيرون

كنكورعزيز

وقتي پشت كنكور بودم يكي از كارم اين بود كه تو اين كلاساي كنكور روز رو شب كنم با معلم فيزيكمون خيلي حال مي كردم آدم جالبي بود براي اينكه مارو تحريك كنه درس بخونيم كلاساي مختلط با دخترا مي ذاشت يرامون.بعد كه هفته بعد مي اومد سر كلاس راجع به كنكور و قيفه بر عكس و كلاس هاي مختلط باهال و اين چرت و پرتا صحبت مي كرد
امروز با يكي از بچه ها صحبت مي كردم گفتم پاشو بزنيم بيرون گفت دارم براي كنكور مي خونم خوش به حالت راحت شدي به خدا
شايد اون راست ي گفت شايدم نه ولي چيزي كه برام الان مهمه اينكه شايد الان ديگه استرس كنكور رو نداشته باشم ولي هزار تا استرس بد تر از كنكور بهم داره وارد مي شه
ترجيح مي دادم به جاي اوضاي الانم بازم پشت كنكور بودم تا حداقل آرزوهاي بزرگ اون موقعم بازم سرم رو مثل كبك تو برفا بكنه
كاشكي نمي فهميدم اين زندگي چقدر سخت گيره




ارزش يه پنج هزاري

امروز از ظهر تا شب با يه پسري بودم كه مي خواست يه كامپيوتر بخره
چون پول كمي داشت به اين اميد منو برده بود كه هم براش سيستم رو اسمبل كنم هم اينكه من يه زره از كامپيوتر سر در ميارم براش چونه بزنم
اصلا به اميد پول اين كار نبودم و اين كار رو فقط و فقط براي دلم كردم
سيستم رو براش خريديم و برديم خونه اسمبل كرديم
كوچكترين گيري هم نداد
داشتم بر مي گشتم خونه كه ديدم منو كشيد گوشه و يه پنج هزار تومني بهم داد
مونده بودم چي كار كنم هرچي پسش زدم قبول نكرد مي گفت مي دونم قده زحماتت نيست ولي تو به عنوان هديه اينو قبول كن
داشتم با خودم فكر مي كردم كه اگه اين كيس رو خودم تنهايي براي يه قريبه جمه مي كردم زيره پنجاه تومن برام مي افتاد؟
پولشو خوب نگاه كردم يه پنج تومني بود كه بوي زحمت اون پسر توش موج مي زد
گذاشتمش تو كيف پولم نه جايي كه بقيه پولامو مي ذاشتم كه خرج بشه,گذاشتمش زيره پوسته پلاستيكي كيفم كه كارت متروم از زيرش معلومه واسه اينكه يادم بيفته كه يه سري پولا اونقدر ارزشش زياده كه آدم نبايد خرجشون كنه