ديوانه


بر و بچ دانشگاه ما كارشون خيلي درسته
ذله گرما ميان دانشگاه برا امتحان
بعد همون موقع از بچه ها نظر خواهي مي كنن كه بيان سره جلسه يا حذف پزشكي كنن؟؟؟
كلي مشورت مي كنن ، و با اتكاء به شعور ناقص شون
به اين نتيجه مي رسن : كه حذف كنن و به همين علت نميان سره جلسه
خب تو كه تصميمتو گرفتي چرا تو اي ذله گرما خودتو اذيت مي كني ؟؟؟
بمون خونه زيره باده كولر حالشو ببر





چون گرسنه ام


هم : ديگه هيچي نميدم بخوري .
كلاو : پس مي ميريم !
هم : فقط اونقدر ميدم كه نميري.دايم گرسنه باشي .
كلاو : پس نمي ميريم !


پي نوشت : امروز حالم به شدت خوبه ، يه امتحان تخصصي شاخ رو در حد بوندس ليگا خوب دادم خدا بقيه اش رو به خير بگذرونه



قربونش برم


قبل از شام
صحنه داخلي داخل اتاق من پشت كامپيوتر
- مامان خبر داري آقا حميد فوت كرد؟
- حميد آقا هم فوت كرد؟ اون كه سني نداشت ، جوونه بيچاره
صحنه داخلي سر سفره شام من و مامان نشسته سر ميز در حال خوردن شام
مامان سره صحبت رو باز مي كنه
- پس حميد آقا هم فوت كرد؟
- آره مامان تصادف كرد بنده خدا
صحنه كات مي خوره به انتهاي شام
يه لانگ شات از ميزه غذايي كه ديگه هيچ خوردني توش پيدا نمي شه و ظرفهاي كثيف خودنمائي مي كنن
مامان دوباره سره صحبت رو باز ميكنه
- آدم اشتهاش كور ميشه آخه اين جوون كه سني نداشت
- مامان تو كه كامل غذاتو خوردي ديگه آدم اشتهاش كور ميشه يعني چي؟
- هان؟؟؟ نه به جونه تو از گلوم پائين نرفت



تصميم شترق


يه تصميم با خودم گرفتم
يه چيزي تو زندگيم كمه
موقعه درس خوندن خيلي بهش فكر كردم
مي خوام دوباره ساز زدن رو شروع كنم
بايد فقط يه ذره خودمو تسبيط كنم
ساز مي زنم چون بايد ساز بزنم
ساز زدن چيزيه كه هيچ وقت دليلي براش نداشتم
بهم آرامش مي ده همين يه دليل كافيه كه دوباره برم سراغش




به سادگي يك شعر


توي يک ديوار سنگي دو تا پنجره اسيرن

دو تا خسته دو تا تنها يکيشون تو يکيشون من

ديوار از سنگه سياهه ، سنگه سرد و سخت خارا

زده قفل بي صدائي به لباي خسته ما

نمي تونيم که بجنبيم زير سنگينيه ديوار

همه عشق من و تو قصه هست قصه ديدار

هميشه فاصله بوده بين دستاي من و تو

با همين تلخي گذسته شب و روزاي من و تو

راه دوري بين ما نيست اما باز اينم زياده

تنها پيوند من و تو دست مهربون باده

ما بايد اسير بمونيم زنده هستيم تا اسيريم

واسه ما رهايي مرگه تا رها بشيم مي ميريم

کاشکي اين ديوار خراب شه من و تو با هم بميريم

توي يک دنياي ديگه دستاي همو بگيريم

شايد اونجا توي دلها درد بيزاري نباشه

ميون پنجرهاشون ديگه ديواري نباشه



پي نوشت : يه عزيزي داره از تمامه تلفن عمومي هاي شهر به من زنگ مي زنه و حرف نمي زنه اگه كسي رو موقعه حرف زدن با تلفن عمومي ديديد محض اطمينان يه فحش بهش بديد
استرس نوشت :امتحان ها يكي داره بعده اون يكي تر مي خوره ، خدا اين ترم رو به خير بگذرونه