شيرازي به وسعت يه تاريخ ، شيرازي به وسعت تمدن ما ، شيرازي به خوبيه مردمانش ، شيراز من .
دوست داشتم اين طوري پستم رو شروع كنم ، دوست داشتم شيراز رو اون طوري كه ديده بودم تعريف كنم ، شيرازي كه هميشه آرزوم بود ببينمش ، شيرازي كه تو يكي از شلوغ ترين زمانهاش ديدم ، چيزاي زيادي ازش ديدم خيلي زياد ، از حافظيه گرفته تا سعديه ، از چاه قلعه بندر گرفته تا باغ دلگشا ، از هفت تنان گرفته تا چهل مقام ، از باغ ارم گرفته تا باغ عفيف آباد و مزه نظامي ، از ارگ كريمخاني گرفته تا بازار وكيل همه و همه گذشته فراموش شدهي منو به يادم انداخت ، همشون اون چيزي بود كه من مدت ها دنبالشون بودم دوتا خيابون خيلي خوب به اسم هاي قصردشت و عفيف آباد داشت كه خداييش خيلي خيابوناي خدايي بود تو عفيف آباد يه پاساژ داشت به اسم ستاره فارس كه انصافاً تنديس و ميلاد نور و تيراژه رو مي ذاشت تو جيبش خيلي خوب بود ، 4 طبقه بود ، همكف و اول كه لباس فروشي بود ، دوم كه نصفش فست فود بود و نصفه ديگش شهربازي ، سوم هم كه كاملاً برا يه رستوران بود ، كلاً جاي خوبي بود فست فود سفير كه تو خيابونه قصردشت بود و ديگه خدا ، خوشمزه ترين پاستاي عمرمو من تو اين فست فود خوردم ، غذاهاش عالي بود ، حتماً بايد بريد اونجا تا درك كنيد من چي دارم مي گم ، اين حرفا تو دهن هيشكس طعمه خوبه اونو تداعي نمي كنه
فقط در همين حد بگم كه ما نرسيديم بريم تخت جمشيد :)
از شيراز خاطرات زيادي براي من به جا مونده ، خاطرات خيلي خوب ، حالا كم كم ميام و براتون مي گم فعلاً
من فقط خودمم خود خودم يه پسر 22 ساله كه داره با گاز گرفتن بقيه روزگارشو ميگذرونه
برو بچ اگه كسي نظر خصوصي داره تو نظرش بگه كه خصوصيه بين خودمون و راننده هاي خط مي مونه خيالش راحت